نیکوکاران چون با هم روبه رو شوند ـ هر چند به زبان اظهار دوستی نکنند ـ دلهایشان، به سرعتِ درآمیختن باران با آب رودخانه ها، با هم الفت می گیرد و بدکاران هر گاه با هم روبه رو شوند ـ هر چند به زبان اظهار دوستی کنند ـ دلهایشان از هم دور است، همانند چارپایان که از مهرورزی با هم بیگانه اند، گرچه روزگاری دراز بر سر یک آخور، علوفه خورده باشند.
إنَّ سُرْعةَ ائْتِلَافِ قُلُوبِ الأبْرَارِ إذا الْتَقَوا ـ وَإنْ لَمْ یُظهِرُوا التَّوَدُّدَ بأَلْسِنَتِهِمْ ـ کَسُرْعَةِ اخْتِلَاطِ ماءِ السَّمَاءِ بِماءِ الأنْهَارِ
سید حسن نصرالله: اولین دیدار ما در لبنان بود. بعد از اینکه ایشان به فرماندهی نیروی قدس منصوب شد، آمد لبنان. اینجا در جلسهی معارفه همدیگر را دیدیم. من قبلش حاج قاسم را نمیشناختم. یعنی همدیگر را ندیده بودیم. چون تا آن زمان حاج قاسم یا در ایران توی جبهههای جنگ بود، یا در استانهای کرمان و سیستان و بلوچستان و… مسئولیت داشت. حتی وقتی ما به تهران میرفتیم و با مسئولان دیدار میکردیم هم ندیده بودیمش. یعنی شناخت قبلی وجود نداشت. پس اولین دیدار ما اینجا در بیروت بود.
آنجا فهمیدیم ایشان پس از منصوب شدن از طرف حضرت امام ای دام ظله الشریف مسئول جدید نیروی قدس شده و از این به بعد این مسئولیت به عهدۀ ایشان است. در جلسهی اولی که من و تعدادی از برادران با ایشان داشتیم (البته طبق معمول فقط اسم شهیدان را میآوریم، نام زندهها را الآن نمیگوییم) بنده بودم و حاج عماد رضوان الله تعالی علیه، بود، سید مصطفی بدرالدین رحمت الله علیه بود و برادران دیگری که الحمدلله هنوز زنده هستند. از همان دیدار حسی از نزدیکی روحی روانی و فکری به ما دست داد، طوری که انگار ده سال است ما حاج قاسم را میشناسیم و او هم ما را میشناسد.
توضیح: هفته پیش توی بازارگردیهام نرم افزار میزان الحکمه رو دیدم نصب کردم و اولین حدیثی که ازش خوندم همین بود. امروز هم رادیوی ماشین داشت مصاحبه سیدحسن نصرالله درباره حاج قاسم رو پخش میکرد که من این ماجرای اول آشنایی رو شنیدم و به قول معرف مصداقش هم جور شد.